تعداد بازدیدها :
تعداد نوشته ها :
تعداد نظرات :
۲۰ نکته درباره حوادث آبان ۹۸
الف: توصیف حادثه؛ با افزایش قیمت سوخت براساس برنامه توسعه کشور باید سالانه، بتدریج و معقول صورت میگرفت. حقوق و دستمزد کارمندان و کارگران هم متناسب با تورم باید افزایش مییافت.
دولت آقای روحانی چون رأی عمده خود را در «نفی همه کارهای دولت قبل» میدانست با بسیاری از اقدامات گذشته از جمله افزایش قیمت سوخت، مسکن مهر و ... مخالفت کرد و اکنون با از دست دادن زمان با «شوک ناگهانی» و «مخفیانه» ؟! قیمت سوخت را نه تنها چند برابر افزایش بلکه آنچه که سالها علیه آن سخنرانی و تبلیغ میکرد تن داد؛ «دو نرخی شدن قیمت سوخت» که راه بسیاری از مفاسد از جمله قاچاق سوخت را باز میکند.
بخش اعظم هیات دولت، استانداران و معاونان سیاسی آنها با «افزایش قیمت و دو قیمتی شدن و زمان آن» مخالف بودهاند؟! اکثریت قاطع نمایندگان مجلس شورای اسلامی از اجرای طرح بیاطلاع و با اعلام دولت هرکدام از طیفهای سیاسی (اصولگرایان- اصلاحطلبان) با طرح دو فوریتی و سه فوریتی درصدد ملغی شدن طرح بودند. دو پایه و رکن اساسی (قوه مجریه- قوه مقننه ...) و بعداً با فاصله گرفتن رئیس قوه قضائیه معلوم گشت که سران قوا تصمیم شخصی گرفتهاند و متکی بر آرای جمعی نبوده است.
مراجع عظام تقلید (صافی گلپایگانی – مکارم شیرازی، علوی گرگانی ...) با صدور بیانیه مخالفت خود را با این طرح اعلام فرمودند. مراجع، روحانیت و حوزههای علیه همواره ملجا و پناه مردم بودهاند که این سالها به شدت این کارکرد دچار اختلال شده است و نیاز بر ترمیم همه جانبه دارد.
رهبری معظم انقلاب اسلامی به واسطه آنکه «کار کارشناسی صورت گرفته است» و «طرح مورد تایید و حمایت سران سه قوه» است و به دلیل پیامدها و بازتابهایی که در جامعه محتمل بود از نظر ساختاری و مدیریتی از طرح حمایت کردند.
مردانگی و جوانمردی رهبری و قبول مسئولیت این طرح کشور را از یک «مهلکه امنیتی» نجات داد. براستی تا کی رهبری بار مسئولیت سایر مسئولان را باید برعهده بگیرند؟
وزیران کشور و نفت و رئیس سازمان برنامه و بودجه متولی اصلی «هماهنگی، اجرا و مدیریت» طرح شدند. و «شورای امنیت کشور» مسئولیت این پروژه را برعهده گرفت. به همه رسانههای مکتوب، دیداری و شنیداری از جمله سازمان صدا و سیما ابلاغ شد که تا ساعت 24 شب جمعه 24 آبان از اعلام موضوع و خبر خودداری نمایند؟! و این بزرگترین جفا به مردم که سرمایه اصلی انقلاب هستند بود: مردم نامحرم هستند؟! اما زمان انتخابات دانستن حق مردم بود؟!
با تشدید تحریمهای ظالمانه و غیرقانونی توسط آمریکا و متحدان آن گرانی، تورم، بیکاری غم و اندوه جانکاهی بر طبقه کم برخوردار و مستضعف جامعه ایرانی تحمیل شد. شوک افزایش چند برابری قیمت بنزین «تهدید بزرگی بر سفره مردم محروم» شد که دیگر رمق و توانایی برای معیشت و زندگی خود نداشتند. وقتی مشاهده میکنیم که 75% بازداشت شدگان حوادث اخیر زیر دیپلم و بیکار بودهاند این مشکل بیش از هر امری رخ نمایی میکند.
با اعتراض مردم معلوم شد که «تحقیر و بیاعتنایی به آنان» مهمتر از «افزایش قیمت سوخت» بوده است. مردمی که سرمایه اصلی نظام و کشور بودهاند. در هر فراز و فرود همراه و وفادار بودهاند. در مقابله با گروهکهای تجزیه طلبها و فرقههای تروریستی که امنیت و جان و مال و ناموس مردم را نشانه رفته بودند، در جنگ تحمیلی 8 ساله دشمن بعثی و در همه حوادث پس از آن ... مردم از خود سوال میکردند آیا حق مردم همیشه در صحنه و پای کار انقلاب این رفتار دولتمردان و مسئولان بوده است؟
بر موج اعتراضات مردم، مخالفان و براندازان، اغتشاشگران، سلطنت طلبان، ائتلاف عربی- عبری، آمریکا و همه متحدان غربی با عنوان شورش فراگیر بزرگ در ایران سوار شدند. بیش از 200 شهر بزرگ و کوچک کشور درگیر آشوب، اغتشاش، اعتراض ... شد.
مواضع، بیانیهها و ویژه برنامههای شبکههای ماهوارهای گویای این برنامهریزی است. و کسی در این ماجرا نباید تردید بخود راه دهد. پولها و رسانههای در اختیار حکایتگر این مساله هستند. بیش از 300 شبکه تلویزیونی ماهوارهای فارسی زبان در دنیا علیه ما دارند کار میکنند. آیا جنگ تمام عیاری را نشان نمیدهد؟
نیروهای امنیتی، اطلاعاتی، نظامی با کمک و حمایت مردم بر شورش و اغتشاشات توانستند غلبه کنند. برابر آمار وزیر کشور 731 بانک، 34 آمبولانس، 70 پمپ بنزین، 9 مرکز مذهبی (مسجد – حوزه علمیه ...) ، 140 مکان عمومی ، 183 خودروی نظامی، 50 پایگاه و پاسگاه نظامی، 1076 موتور سیکلت شخصی، 307 خودرو مردم، تنها بخشی از خسارات وارده به کشور بوده است؟ خسارات جانی و انسانی، تعداد زیادی که دستگیر و بازداشت شده اند، جمع زیادی که مجروح و آسیب دیدهاند شهدا و کشته شدگان قابل ملاحظهای که نسبت به سایر حوادث کشور از نظر آمار پیشی گرفت از دیگر خسارتهای این رخداد بوده است. هشت روز ایران در التهاب، ناامنی، شورش و اعتراض بود. راه پیماییهایی مردمی در سراسر کشور در محکومیت اغتشاشات و آشوب ها و حمایت از امنیت و ثبات کشور بار دیگر وفاداری مردم را از نظام و انقلاب نشان داد. و البته مسئولیت را سختتر و جدیتر برای مسئولان و خدمت صادقانه به این ملت بزرگ را بار دیگر گوشزد کرد.
ب: تحلیل حادثه و راهکارها
در ایران «گسلها و بحرانهای اجتماعی، فرهنگی» زیادی داریم؛ فرار مغزها، ضعف نهادهای اجتماعی، نبود اعتماد اجتماعی، سنت و مدرنیته، ساختار جمعی ایران، بیکاری، فقر، نارضایتی، مسایل اقوام و قومیتها، شکاف طبقاتی میاندار و ندار، گسست میان ساختار نسلی از جمله مهمترین این گسلها هستند. قانون گریزی، بحران هویت، طلاق، مهاجرت، اسیبهای اجتماعی، اختلاس، رانت خواری، مفاسد اقتصادی و اخلاقی، اشرافیگری مسئولان و دولتمردان، تورم و گرانی، بیاعتمادی مردم نسبت به مسئولان، ناکارآمدی و دستگاههای اجرایی و ...را اگر به این سیاهه اضافه کنیم باید به تحلیل درست و ارائه راهکار برای برون رفت از آنان پرداخت. فعال شدن هر یک از این گسلها، تهدید بزرگی برای ثبات و امنیت کشور است. باید به نخبگان اعتماد کرد و با راهکارهای آنها به حل مسائل و برون رفت از این بحرانها اقدام کرد.
ارجاع همه مشکلات و مصایب کشور به «دشمنان» نادرست و غیرقابل باور از سوی مردم است. اینکه انقلاب اسلامی، انقلابی فراشیعی و فرا ایرانی است و تبدیل به یک قدرت منطقهای تاثیرگذار شده است شک و تردیدی نیست. از اینکه ائتلاف آمریکا، هم پیمانان غربی، متحدان عربی- عبری آنها از هر گونه توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران کوتاهی نمیکنند نباید شک و تردید کرد. باید راه مقابله، بازدارندگی کاهش تهدیدات آنها را یافت و به این توطئهها غلبه کرد. سهم ناکارآمدی و بیلیاقتی مسئولان را نباید در سبد دشمنان محاسبه نمود.
مردم اگر به سیاستها و عملکرد مسئولان اعتراضی داشته باشد چه کاری باید انجام دهند؟ «حق اعتراض» باید به رسمیت شناخته شود. این مردم همانقدر که در راهپیماییها، انتخابات، جنگ، مقاومت و سایر صحنهها از نظام و کشور حمایت و دفاع میکنند شایسته تعظیم و قدرشناسی هستد که موقع اعتراض بر رفتار، سیاستها و عملکردهای نادرست مسئولان و نهادهای کشور معترض هستند. صف مردم و اعتراض آنان را باید از اغتشاشگران و آشوبگران جدا کرد. مردم به دنبال تخریب، شورش، ناامنی، آتش زدن ثروت و منابع خود نیستند. اعتراض، اعتصاب قانونی را باید به رسمیت شناخت و از آن حمایت کرد.
نهادهای واسط میان مردم و مسئولان باید در «عرصه پرسشگری مردم و پاسخگویی مسئولان» حرفهای و متعهدانه عمل کنند.
-احزاب سیاسی کارآمد، رسانههای مستقل و آزاد، انجمنها، صنوف و تشکلهای صنفی و اتحادیههای مرتبط، سازمانهای مردم نهاد و غیردولتی، صندوق رای، رفراندوم و همه پرسی، تعیین مکانی برای اجتماعات مردم جهت اعتراض، آموزش جامعهپذیری سیاسی و افزایش سواد رسانهای مردم همه و همه از جمله ساز و کارهای اعتراض مدنی مردم است که برابر قانون اساسی باید آن را به رسمیت شناخت و از آن دفاع کرد. و صد البته که مردم باید نسبت به «کاهش مصرف» ، «پرهیز از اسراف» هم به سهم خود پیشگام باشند. بیشک مردم همه دارای تکالیف و وظایفی نسبت به جامعه خود دارند که باید مسئولانه به آن عمل کنند.
بحران ساختاری و فقدان انسجام کارکردی در نهادهای کشور، قوای سه گانه، ناکارآمدی آنها و از همه مهمتر انگ زدن، برچسب زدن و تولید ادبیات نفرت نسبت به همدیگر توسط مسئولان کشور یک واقعیت اما تلخ و جانکاه است. هیچکس حاضر نیست درباره مسئولتی خود پاسخگو باشد. چارهاندیشی و علاج برای این نابسامانی از اولویت های کشور است. همانگونه که باید از تمرکز قانون گذاری توسط قوه مقننه واجتناب سایر نهادها در این امر صیانت کرد.
سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی به رغم خدمات و تلاش های فراوانی که برای ثبات، امنیت و آرامش کشور داشتهاند اما این حادثه و برخی رخدادها و حوادث قبلی گویای حفرههای امنیتی در کشور است که باید مسئولان ذیربط برای آن چارهاندیشی کنند. تردید نداشته باشید جامعه ایران آبستن حوادث و رخدادهایی در آینده است که باید به فکر علاج آنها بود.
افول شتابناک سرمایههای اجتماعی و کاهش اعتماد مردم نسبت به سیاستها، رفتارها و عملکرد مسئولان و نهادها رو به کاهش است. گروههای مرجع، نخبگان، (به خصوص حوزه و دانشگاه) ، افراد معتبر و خوشنام در میان مردم، نهادهای مدنی مورد اقبالی مردم را باید تقویت کرد. این سازهها باید به کمک سازه نظام در همه حوادث و رخدادها وارد شوند. و به تقویت رابطه "دولت- ملت" کمک بایسته نمایند.
انفتاح فضای فرهنگی سیاسی – اجتماعی کشور یک ضرورت است. در چهل سال اول انقلاب که سازههای سخت و پایه های نظام استوار شده است در چهل سال دوم باید سازههای نرم (قدرت نرم) کشور را تقویت کرد. ممنوعیت ها، منع های زیادی که غالباً سلیقه ای است باید کنار گذاشته شود. طبقه متوسط شهری جدید که در جامعه امروزی ما تاثیرگذار در تحولات سیاسی، اجتماعی است به خصوص «زنان» و «جوانان» آنها مطالبات و خواستههایی دارند که با رویکرد انقباضی فعلی در اداره امور کشور در تضاد است. باید این طبقه و مطالبات آن را به رسمیت شناخت. خیلی از مشکلات و چالشهای موجود را اگر به حوزه امنیتی- سیاسی به حوزه فرهنگی – اجتماعی سرایت دهیم و با سازوکار آن به حل مشکلات بپردازیم. امید آن میرود که بر همه چالشها غلبه یابیم.
تشکیل «کمیته حقیقت یاب» با حضور صاحبنظران، نخبگان و نهادها و مسئولان ذیربط درباره حادثه اخیر و تحلیل چرایی، علل و زمینههای وقوع حادثه با تبیین آسیبها و خطاهای محتمل برخی مسئولان و نهادها و اقدام قاطع با متخلفان و مقصران کمترین اقدام در راستای عبرت آموزی از این حادثه است. با نگاه اینده پژوهانه برای آینده کشور باید طرح و چشم انداز نوین را تدوین کرد.
جمهوریت و اسلامیت که ترجمان امروزه آن مردم سالاری دینی است. باید با همه لوازم آن صیانت شود. به نام دفاع از اسلامیت نمیتوان جمهوریت نظام را مورد خدشه قرار داد و بالعکس. انقلاب اسلامی آزادی، حق رای، برادری، عدالت خواهی، حمایت از مستضعفان و محرومان، اداره کشور و متکی بر آرای مردم، قانونگرایی، عقلانیت، پرهیز از استبداد رای، اجتناب مسئولان از اشرافیگری و تجمل گرایی، خدمت بی منت به مردم، تامین زندگی آبرومندانه و عزتمندانه برای آحاد شهروندان، و ... را درصدر آرمانهای والای خود داشته است. اداره و مدیریت کشور، آمد و شد مسئولان، فراز و فرود جریانات سیاسی و ... باید نسبت معناداری با این شاخصه ها داشته باشد.
ملت بزرگ ایران شایسته بهترین خادمان و بیشترین خدمت است. این را با همه وجودمان باور کنیم.
ايمان منجی جهان فردا
تحولات را که این روزها در کره زمین روی می دهد از نظرگاه های مختلفی تحلیل کرده اند ، اما هیچ یک از این تحلیل ها نتوانسته است از سیطره القائات تبلیغات منتشر در «امپراتوری ارتباطات» خارج شود . امپراتوری ارتباطات همان سرزمین اعتباری است که آقای ملک لو هان آن را «دهکده جهانی» خوانده است؛ تعبیری فریب کارانه که ماهیت این امپراتوری را پوشیده می دارد.
«امپراتوری ارتباطات» فضایی است که یکپارچه که وسایل ارتباط جمعی ساخته اند.ساکنان این امپراتوری که تقریبآ سراسر کره زمین را پوشانده است بی آنکه خود بدانند تحت سیطره حاکمیت واحدی هستند که از طریق وسایل ارتباط جمعی برقرار گشته است.
تعبیراتی چون «امپراتوری ارتباطات» و یا «دهکده جهانی» اگر چه ممکن است مبالغه آمیز به نظر آیند، اما اشاره به حقیقتی دارند که غفلت از آن می تواند از مبالغه ای که در این تعابیر وجود دارد بسیار خطرناک تر باشد . من هم می پذیرم که تعبیر «دهکده جهانی» در عین آنکه اشاره به جهانی بودن ارتباطات دارد مخاطبان خویش را نیز دچار این یاس می سازد که «هیچ چیز از چشم کدخدا پنهان نمی ماند»، حال آنکه «کدخدا» ، یا آن ابو الهولی که بر این دهکده جهانی حکم می راند ، پیش از آنکه قدرتمند باشد هراسناک است و پیش از آنکه قدرت نمایی کند درباره قدرت خویش سخن پراکنی می کند و مردمانرا می ترساند.
اما در عین حال ، غفلت از این معنا که کره زمین باتکنو لوژی ارتباطات به یک مجوعه به هم پیوسته تبدیل گشته خطرناک تر است از آنکه هول کدخدا در دلمان رخنه کند. دشمن را نباید دست کم گرفت ، علی الخصوص این ابوالهول را که خود شیطان اکبر است.
«ابوالهول» تعبیر بسیار خوبی است برای این شیطانی که تحقق تاریخی یافته و حاکمیت خویش را بر ترس و وحشت مردمان از قدرت خویش بنا کرده است . اما در اینکه فضایی به هم پیوسته از ارتباطات با یک هویتی واحد وجود دارد که انسانهای سراسر کره زمین را اسیر «نظام ارزشی» واحدی ساخته است تردیدی وجود ندارد. نمونه اش همین تعابیری است که عموم ما پذیرفته ایم؛ «جهان سوم»، «کشورهای پیشرفته» و در مقابل آن کشورهای «عقب مانده» و یا «عقب نگه داشته شده» ، «توسعه یافتگی» ویا «توسعه نیافتگی» ....تعابیری از این قبیل بسازند ، اما من به همین دو سه نمونه اکتفا کرده ام تا از اصل مبحث باز نمانیم ، در عین آنکه این شواهد مثال خواهند توانست مرا در ادامه سخن یاری دهند.
ما با پذیرش خود به عنوان کشور «عقب افتاده» و پذیرش غرب به عنوان «پیشرفته» چه چیزی را پذیرفته ایم؟ تنیجه طبیعی پذیرش این تعابیر آن است که هم خود را یکسره در این جهت قرار دهیم که این « عقب ماندگی» را جبران کنیم. اینکه ما موفق شویم و یا نشویم تغییری در اصل مطلب نخواهد داد و اصل مطلب این است که مگر «پیش» و «پس» کجاست که آنها «پیش» رفته باشند و ما «پس» مانده؟ اگر پیش آنجاست که غربی ها رسیده اند، صد سال سیاه می خواهم که به آنجا نرسیم و اگر «پس» اینجاست که ما اکنون قرار داریم ، چه بهتر که در همین جا بمانیم. پذیرش همین یک معنا در سراسر کره زمین کافی است برای آنکه هیچ انقلابی ایجاد نشود ،چرا که اگر «غایت انقلاب» در نهایت همان است که غربی ها به آن دست یافته اند، دیگر چه انقلابی؟ فقط می ماند آنکه مردمان کشورهای عقب مانده همچون دانشجویان چینی به خیابان بریزند و از دولت های خویش بخواهند که هر چه زودتر آمریکایی شوند و به کشورهای «پیشرفته» ملحق گردند!
پس می بینید که آن تعبیر «دهکده جهانی» چندان هم بی معنا نیست. مگر ما این «ارزش» ها را نپذیرفته ایم و در رادیو و تلویزیون و محاورات روزمره و خطابه های ژورنالیستی به انها تفوه نمی کنیم؟ وقتی ما که هسته جوشان انقلاب معنوی در جهان امروز هستیم نتوانسته ایم دریابیم که با قبول این معانی چه غایتی را پذیرفته ایم ، وای بر احوال دیگران از مردمان الجزایر و عراق و لیبی و سوریه و اردن....پاکستان و افغانستان! ما با قبول این تعبیر ، پذیرفته ایم که «پیشرفت همان است که برای آنان رخ داده . فلذا نباید به خشم بیاییم از آنکه ما را «مرتجع و واپس گرا» بخوانند . آنها هم با همین نگاه به جهان می نگرند که خود را پیشرفته می دانند و ما را پس مانده، و از اینجا نتیجه می گیرند که هر تحولی اگر در جهت دستیابی به «توسعه یافتگی» باشد «رشد» است و اگر نه، واپس گرایی و ارتجاع . و مگر غایت انقلاب اسلامی چه بود؟ توسعه یافتگی؟ رشد اقتصادی؟ حصول دموکراسی؟
این تعبیر را فقط برای نمونه به میان آوردم و اگرنه ، تعبیراتی از این قبیل به صورت غیر قابل انتظاری زبان ما را بیمار کرده است. بیماری زبان را دست کم نگیریم ؛ بیماری زبان یعنی بیماری ادب و فرهنگ، یعنی بیماری تفکر و تعقل، یعنی سرگشتگی و گم گشتگی و انحراف تاریخی در مسیر و مصیر.
ما باید در اطراف تمامی تعابیری که در زبانمان وارد شده است تامل کنیم و نباید که این تعبیر «دهکده جهانی» را نیز بپذیریم . کدخدای این دهکده که همان ابوالهول یا شیطان اکبر است ما را به همزیستی مسالمت آمیز می خواند تا خود بر اریکه قدرت بماند. او جرات چون و چرا که کردن درباره ارزش های مقبول و مشهور این دهکده جهانی را نیز از ما می گیرد تا ما هرگز به ضرورت انقلاب نرسیم و اگر هم که انقلاب کردیم ، با اختیار «توسعه یافتگی» به مثابه غایت الغایات انقلاب ، ناچار بار دیگر کشکول گدایی پیش کدخدا دراز کنیم تا به ما تکنو لوژی لازم برای استحصال این آرزو را اعطا کند.
شبکه های گسترده «امپراتوری ارتباطات» در جهت حفظ وضع موجود و استمرار آن با هر جنگ و انقلابی مخالفت می ورزند، اما در مواقع لزوم، اگر ابوالهول _ امپراتور جهان وهم ترس _ بخواهد که دولتی همچون اسرائیل را در کشور فلسطین تشکیل دهد ، چشم اغماض بر جنگ می بندد تا اسرائیل مستقر شود و آنگاه دیگر..... با بنجنبیم و علیه اسرائیل متحد شویم و فلسطین را از او پس بگیریم ، ده ها سال می گذرد.
پس همه هم آنها مصروف حفظ وضع موجود است و استمرار آن ، ندای «صلح ، صلح» برای همین است که ما بشنویم، نه اسرائیل. آزادی هم «چماقی» است که بر سرما ساخته اند ، اگر نه هرگاه که منافع ابوالهول در خطر افتد ، حکم سانسور اخبار در سراسر امپراتوری ارتباطات به اجرا در می آید و اگر تظاهراتی علیه جنگ خلیج فارس بر پا شود ، پلیس ها به خیابان ها می ریزند و صدها نفر را دستگیر می کنند ، همراه با ضرب و جرح. و شکنجه گاه های اسرائیل روی زندان های المعتصم و المتوکل.... را سفید کرده اند، اما نطق از کسی در نمی آید و در عوض ، گالیندوپل راه به ایران می آید.
اما با این همه ، در امپراتوری ارتباطات اگر فقط اخبار وارونه می شدند در برابر وارونگی ارزش ها چیزی نبود ، اما مهم ان است که ما را هم رفته رفته به قبول «قواعد جهانی بازی در این دهکده ارتباطات » وا می دارند.
تحولاتی که این روزها در کره زمین روی می دهد نوید عصر دیگری را می دهد که در آن ابوالهول از اریکه قدرت به زیر خواهد افتاد و غرب از هم فرو خواهد پاشید و تمدنی دیگر ، نه از شرق و نه از غرب ، که از خاورمیانه بر خواهد خاست.همین که دهکده جهانی آقای مک لوهان انکار شود و «وضع موجود» در خطر افتد به منفعت همه انقلابیونی است که عصر دیگری را انتظار می کشند. و مردم جهان هم اگر ترس از مرگ و عدم آرامش بر تفکر اتشان سایه نمی انداخت، در می یافتند که چقدر از وضع موجود خسته اند. کره زمین خسته است . بشر بعد از قرن ها زمین گرایی و خود پرستی احساس می کند که نیازمند عالم معنا است . او این عالم را در درون خویش باز خواهد یافت و به آن باز خواهد گشت، اما نه «بی رنج» بلکه «با رنجی بسیار» این دوران رنج اکنون سر رسیده است.
آنچه را که گفتم به حساب حمایت از جبهه مقابل نیروهای چند ملیتی نگذارید. جنگ های مردمان جهان با یکدیگر اگر «جهاد مقدس دینی» نباشد، لا جرم مبتنی بر «قدرت طلبی» است و جنگ خلیج فارس نیز از این نوع دوم است. اما اگر ضرورت ایجاد تحولاتی اساسی را متناسب با این رویکرد دیگرباره بشر به دین و دینداری احساس کرده باشیم، باید بدانیم که تحول بدون جنگ ممکن نیست.
به نظر می رسد که تحولات جهانی در جهت ایجاد یک جبهه متحد اسلامی علیه اسرائیل برای تحریر فلسطین سیر می کند و علت اینکه تحلیل این وضع حول محوری که عنوان شد چندان ساده نیست ان است که در مقابل آمریکا و نیروهای چند ملتی که مظهر شیطان اکبر هستند ،«حق غیر ممزوج به باطل» قرار نگرفته است و اگر نه، هیچ بمانی حق نداشت در پیوستن به جبهه حق تردیدی به خود راه دهد و تعلل ورزد.
صدام حسین در اشغال کویت محق نیست، اما از آن سو ، علت لشکرکشی غرب با تمام قوا نیز آن است که کسی از این پس جرات نکند که قواعد بازی دهکده جهانی را انکار کند و در مقابل کدخدا شاخ و شانه بکشد . و انصافآ این اشغالگر بی مبالات هم از معدود کسانی است که جرات دارد در یک چنین جهانی رو در روی غرب قلدرماب قداره بایستد و با او بر سر قدرت بجنگند.
من جنگ طلب نیستم ، اما می دانم که زندگی بشر در طول تاریخ بدون جنگ فراز و فرودی نخواهد داشت و تحولی در آن روی نخواهد کرد، چنان که در همین قرن، جهان دو جنگ بین المللی و چند جنگ طولانی به خود دیده است و تظاهرات مردم اروپا و آمریکا علیه جنگ نیز بیش تر بدان سبب است که آنها جنگ را می شناسند و از عواقب آن باخبرند ، اگر چه باز هم تلویحآ بر این معنا اشعار دارند که اگر جنگ های بین المللی اول و دوم نبودند ، انقلاب صنعتی این سان که امروز به بار نشسته است تحقق نمی یافت.
جهان فردا دیگر از آن غرب نیست و همه تحولات حکایتگر همین حقیقت هستند ، و غرب نیز با این لشکرکشی می خواهد بر این تصور یکسره خط بطلان بکشد. در این جنگ چه غرب پیروز شود و چه صدام حسین، تقدیر تاریخی بشر در این عصر جدید همان است که گفته شد. آمریکا و اروپا بعد از دو قرن روشنفکری و یک قرن توسعه صنعتی به همان عاقبتی دچار آمده اند که همه تمدن ها در طول تاریخ.
اگر این هیاهوی قدرت از بین برود، خلا وجود آن را چگونه باید پر کرد؟ به نظر می رسد که پیش از اضمحلال و فروپاشی کامل، با رویکرد دیگر باره انسان به عالم معنا خلا درونی بشر که ناشی از بی ایمانی است پر خواهد شد و «اثبات» جای «انکار» خواهد نشست.
«ایمان» منجی جهان فرداست چنان که منجی ایران شد و انقلاب اسلامی را به سرچشمه جوشان انقلاب معنوی ودینی در سراسر جهان مبدل کرد.
مقاله اثر شهید مرتضی آوینی
نكاتی پندآموز از امام علی(ع) برای نسل جوان
1. مهربانی با دیگران:
«رساترین چیزی که بوسیله آن میتوان رحمت الهی را به خود جلبکنی این است که در باطن با همه مردم عطوف و مهربان باشی».
2. خود را برای دیگران به زحمت انداختن:
«مرد با ایمان خود را در زحمت و رنج قرار میدهد و مردم در پرتووی در آسایش و راحت بسر میبرند».
3. بهرهبرداری از نعمتهای الهی:
«از نعمتهایی که در اختیار دارید خوب استفاده کنید پیش از آن کهشما را ترک گویند. چه آن که نعمتهای زودگذر از کف میروند وشهادت میدهند که صاحبشان با آنها چگونه رفتار نموده است».
4. دوراندیشی:
«پیروزی در گرو دوراندیشی است».
5. آرزوگریزی:
«وانهادن آرزوها، شریفترین توانگریها است».
6. قناعت:
«قناعت ثروتی است پایان ناپذیر».
7. قدرشناسی خود:
«هر آن که ارزش خویش نشناسد به گرداب نابودی مرگ اندر افتد».
8. آمادهسازی برای قیامت:
«هر آن که دوری سفر را به یاد آورد خود را آماده سازد».
9. تجربهآموزی:
«تجربیات به مردم دانش تازه میآموزد».
«ارزش رأی هر انسانی به مقدار تجربهای است که در مدرسه زندگیفراچنگ آورده است».
«مکتب روزگار به آدمی درس سودمند تجربه میآموزد».
10. گناهگریزی:
«کسی که مکارم اخلاقی و سجایای انسانی را دوست دارد باید از گناهو نادرستی بپرهیزید زیرا مکارم اخلاق با گناهکاری و عصیانناسازگار است».
11. حسنخلق:
«عالیترین مایه مجد و شرف آدمی، حسنخلق است».
12. اندرزپذیری:
«کسی که اندرز و نصیحت را بپذیرد از رسوایی مصون خواهد ماند».
امير مؤمنان(ع) و معيارهاي روابط اجتماعي
انتظار فرج
، " انتظار فرج " خوانده شده است و عبادت - بلکه افضل عبادات - شمرده شده است . اصل انتظار فرج از یک
اصل کلی اسلامی و قرآنی دیگر استنتاج میشود و آن اصل " حرمت یأس از روح
الله " است .
مردم مؤمن به عنایات الهی ، هرگز و در هیچ شرائطی امید خویش را از
دست نمیدهند و تسلیم یأس و ناامیدی و بیهوده گرائی نمیگردند . چیزی که
هست این انتظار فرج و این عدم یأس از روح الله در مورد یک عنایت
عمومی و بشری است ، نه شخصی یا گروهی ، و به علاوه ، توأم است بانویدهای
خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است .